زندگی عاشقانه احسان و سولماز زوج عاشق مهمان برنامه ماه عسل ادامه دارد ....
در سالهای گذشته یکی از برنامههای پرمخاطب تلویزیون در ماه رمضان برنامه ماه عسل بود که مردم با داستانهای مطرحشده در این برنامه ارتباط خوبی برقرار میکردند. یکی از این مهمانان که سال گذشته توجه بسیاری از مخاطبان را جلب کرد، زوج جوانی به نام سولماز و احسان بودند که به احتمال زیاد داستانشان را شنیدهاید.
این زوج با وجود مشکلات زیاد، همچنان به عهد عاشقانه خود متعهدند. احسان و سولماز در سال 88 با هم آشنا شدند و تنها دو ماه پس از این آشنایی به عقد یکدیگر درآمدند. مدتی بعد و در اسفند همان سال، سولماز در یک سانحه رانندگی، پدر و مادر خود را از دست داد و دچار ضایعه نخاعی از ناحیه گردن شد؛ آن هم تنها چند روز پیش از جشن ازدواجش.
با وجود مشکل جسمی سولماز و محدودیتهای ایجاد شده ناشی از این سانحه رانندگی، احسان به تعهد عاشقانه خود برای تشکیل و ادامه یک زندگی خوب پایبند ماند و امروز شش سال است که در کنار سولماز زندگی مشترکی سراسر شادی و تفاهم را بنا کرده است. مهمان خانه این زوج دوستداشتنی شدیم تا از راز سبزینگی زندگیشان بیشتر بدانیم.
فصل اول، همراهی
احسان و سولماز سال 88 با هم آشنا شدند و بلافاصله خانوادههایشان را در جریان این آشنایی قرار داده و تنها بعد از دو ماه در تاریخ 8/8/88 مصادف با میلاد هشتمین آفتاب ولایت، ضامن مهربانیها به عقد هم درآمدند. مدتی از این اتفاق مبارک نگذشته بود که سولماز تنها چند روز پیش از برگزاری مراسم ازدواج، در جریان یک حادثه رانندگی پدر و مادر خود را از دست داد و خود نیز دچار ضایعه نخاعی از ناحیه گردن شد.
احسان روزها و هفتهها را بر بالین همسرش انتظار کشید و برای به هوش آمدن او با پروردگار خود به راز و نیاز نشست تا اینکه خداوند دعای او را اجابت کرد و سولماز چشم گشود اما او تا دو سال حتی قدرت تکلم هم نداشت. در تمام این ایام احسان به صورت تماموقت در کنار همسرش بود و از او پرستاری میکرد و بعد از دو سال اولین کلامی که بر زبان سولماز جاری شد، نام همسرش بود.
آغاز یک زندگی مشترک
بعد از مدتی سولماز از اقوام خود که همه فکر میکردند دیر یا زود احسان، همسرش را به خاطر شرایط به وجود آمده، ترک خواهد کرد، خواست تا به خانه پدری احسان بروند و از او بخواهند که به دنبال زندگی خود برود؛ اتفاقی که احسان را دل شکسته کرد. او جمع را ترک کرد و شب بارانی تهران را قدم زد و با خود و امام هشتم پیمان بست که تا ابد در کنار همسری که از عمق جان دوستش دارد، بماند.
احسان در این باره میگوید: «آن شب زیر باران راه میرفتم و پیش خود فکر میکردم که دعا زیر باران رحمت الهی مستجاب خواهد شد. با ضامن مهربانیها به نجوا نشستم و گفتم اگر میتوانم این زندگی را اداره کنم و ادامه دهم، کمکم کند و همان شب یک درخواست رویایی از امام رضا(ع) داشتم و از او خواستم به پاس استجابت دعایم برای شروع این همراهی مرا به عنوان خادم بارگاهش بپذیرد.» سپس او نزد سولماز رفت و گفت تصمیم دارد زندگی مشترکشان را با وجود تمام مشکلات بهزودی آغاز کند؛ شاید این اتفاق پایانی بر تمام تردیدها باشد. سولماز در این باره میگوید: «ثانیه ثانیه آن شب برای من پر از التهاب بود.
میدانستم همسرم مرا دوست دارد اما با این وجود، ترس عمیقی مرا آزار میداد. چشم به راه آمدن احسان بودم تا اینکه از راه رسید و درکنارم ساعتها اشک ریخت. گفت هنوز هم مرا دوست دارد و کنار من میماند. آن زمان، شرایط من بسیار سختتر از امروز بود اما احسان مصمم بود که زندگی را در کنار هم آغاز کنیم. جشنی با حضور اقوام برایم برگزار کرد و سال 90 ما به خانه خودمان آمدیم و زندگی دونفرهمان را با توکل به خدای خودمان آغاز کردیم.»
پازلی که گاهی تلخ بود
البته زندگی این زوج بدون مشکل نبود و احسان بعد از ازدواج با مشکلاتی روبهرو شد. او در این باره میگوید: «آن سالها من به خاطر اینکه بیشتر ساعات روز را مشغول پرستاری از سولماز بودم و کمتر در محل کارم حاضر میشدم، دچار ورشکستگی شدم و همین اتفاق شرایط را برای من مشکل کرد. از طرفی وضعیت همسرم نگرانکننده بود. با این وجود ما زندگیمان را آغاز کردیم و خدا به ما کمک کرد.
به سرعت وضعیت کاری و مالی من بهتر شد، حال جسمانی سولماز رو به بهبود رفت و بالاخره حضور در برنامه ماه عسل شرایط زندگی ما را به طور کلی تغییر داد. امروز که به گذشته فکر میکنم میبینم آشنایی کوتاه ما، ازدواجمان، شرایط زندگی و تمام اتفاقات پس از آن پازلی بود که شاید گاه تلخ مینمود اما در کنار هم تصویری زیبا خلق کرد و همه اینها برنامهریزی خداوند بود. مدتی بعد از برنامه ماه عسل، دعای رویایی من در آن شب بارانی اجابت شد و توانستم ماهی یکبار به عنوان خادم زائران امام رضا(ع) در مشهد و در بارگاه ملکوتی ایشان حاضر شوم.
هر ماه نزدیک رفتنم به مشهد که میشود حالم دگرگون میشود و قرار ندارم. در حرم امام هشتم (ع) هم لحظات رویایی را میگذرانم و مدام با مردی حرف میزنم که میدانم هست، صدایم را میشنود و پاسخم را خواهد داد. حس و حالی دوستداشتنی دارم. همیشه وقتی میخواهم درباره امام رضا(ع) حرف بزنم، خیلی حرف برای گفتن دارم اما همین که کلام آغاز میشود، نمیتوانم چیزی بگویم... .» احسان در ادامه میگوید: «امروز که با خودم فکر میکنم، میبینم که خداوند طراح زندگی ماست و اگر این اتفاقات نیفتاده بود امروز نه من اینقدر خوشبخت بودم و نه سولماز.»
راز یک رابطه عاشقانه
اما فکر میکنید راز عشق این زوج جوان چیست؟ سولماز میگوید: «گاهی به من میگویند خوش به حالت! چطور این عشق را به دست آوردی؟! البته که احسان مرد بینظیری است اما فکر میکنم میشود زندگیها را قشنگ کرد. اینطور نیست که ما تمام مدت را به گفتن حرفهای عاشقانه بگذرانیم و مدام بخندیم. ما هم گاهی مشاجره داریم و از هم دلخور میشویم اما همیشه به هم زمان میدهیم.
اگر در زمان مکالمه تلفنی، بحثی پیش بیاید، بعد از اینکه تلفن را قطع کردیم، مدتی صبر میکنیم. اگر من مقصر بوده باشم، حتما بعد از نیمساعت با همسرم تماس میگیرم و عذرخواهی میکنم و متقابلا هم این اتفاق میافتد و به همین دلیل اختلافات ما عمیق نمیشود. ما از عذرخواهی نمیترسیم. طبیعی است دو انسان از دو فرهنگ و اقلیم متفاوت با هم اختلاف سلیقه زیادی دارند اما امروز بعد از شش سال سلایق ما به هم نزدیک شده و به شکلی ناخودآگاه شبیه هم فکر میکنیم.»
قدر با هم بودن را میدانیم
احسان هم درباره زندگی مشترک و اسرار این زندگی عاشقانهشان حرفهایی دارد. او میگوید: «ما شرایط همدیگر را پذیرفتیم و بیشتر از توانمان از یکدیگر توقع نداریم. هیچکدام سخت نمیگیریم. من هم میدانم شرایط همسرم یک مشکل است نه یک محدودیت و اجازه نمیدهم این مشکل، سد راه تفریحات مان شود. ما سینما میرویم. تئاتر میبینیم. گردش و مسافرت میرویم. سال گذشته به دوبی رفتیم و بهتازگی از سفر مشهد بازگشتیم.
در تمام مهمانیها شرکت میکنیم. خرید میرویم. گاهی یک وعده غذایی را در رستوران میخوریم و از رفتن به محلهایی که پله دارد، اجتناب نمیکنیم. همیشه شام را با هم میخوریم و گاهی شبها با هم فیلم میبینیم و درباره آن صحبت میکنیم و در کل تفاهم داریم و قدر هم را میدانیم. این یک رابطه دوطرفه است و ما هر دو سعی میکنیم رفتار خوبی داشته باشیم که در غیر این صورت این تعامل پایدار نبود.»
برنامه زندگی
شاید این سوال برایتان پیش بیاد که سولماز روزها را چطور میگذراند. او درباره برنامه روزانه زندگیاش میگوید: «من تمام روز را به بهتر شدن زندگیام فکر میکنم و در تلاش هستم زندگیام را در همین مسیر هدایت کنم. روزها پرستار دارم و سعی میکنم با کمک پرستارم کارهایم را مدیریت کنم. حتما با احسان تماس میگیرم و از او میپرسم که دوست دارد برای شام چه غذایی داشته باشیم.
به چیدمان خانهمان فکر میکنم و اینکه چطور دکوراسیون خانه را تغییر دهم که همسرم بیشتر فضای خانه را بپسندد. به نظافت خانه و ظاهر خودم خیلی اهمیت میدهم و تمام توانم را برای بهبود شرایط زندگیام به کار میگیرم. مدتی است داستان زندگیام را مینویسم. برای گفتن حرف دلم به احسان فکر میکنم و شعر و نوشته مناسبی پیدا میکنم و آن را با کمک پرستارم یا همسایهمان روی آینه مینویسم تا اولین چیزی که بعد از ورود به خانه میبیند، این دل نوشته باشد. برای مثال الان روی آینه این شعر را نوشتهام:
تو رو دیدم و دید من به این زندگی تغییر کرد/ همین لبخند شیرینت منو با عشق درگیر کرد
تو شروع تازهای واسه من از نفس افتاده / خدا تو رو جای همه نداشتههام بهم داده
چه آرامش دل چسبی تماشای تو بهم داده/ تو ایدهآلترین خوابی که بیداری من دیده»
حضور در دنیای مجازی را محدود کردیم
از این زوج صمیمی درباره فضای مجازی که دغدغه این روزهای زندگی مشترک همه است، میپرسیم و احسان در اینباره میگوید: «تنها حضور ما در فضای مجازی یک صفحه در اینستاگرام است که تمام مطالب آن را با همفکری و مشورت هم تنظیم میکنیم و فکر میکنیم این راه ارتباطی بین ما و مردمی است که دوست دارند مطمئن شوند ما هنوز هم، چون گذشته یکدیگر را دوست داریم.
به جز این ما سعی میکنیم تمام اوقاتی را که در کنار هم هستیم از موبایل و بهخصوص فضاهای مجازی استفاده نکنیم. در منزل ما با هم شام میخوریم و بعد با هم حرف میزنیم. در تمام این سالها به جز روزهایی که من برای خدمت به زائران امام هشتم(ع) در مشهد هستم، سولماز برای خوردن شام منتظر من میماند و درواقع تنها جایی که من بدون سولماز میروم مشهد است.»
همراهی در خرید
سولماز و احسان هنگام خرید هم یکدیگر را همراهی میکنند. سولماز درباره خرید میگوید:«همیشه با هم به خرید میرویم؛ حتی برای خریدهای خانه هم با هم به فروشگاههای بزرگ میرویم و خرید میکنیم. برای خرید لباس و کفش هم معمولا با هم همراه هستیم و هر دو در انتخاب پوشاک نظر میدهیم و نهایتا خریدی که میکنیم مطابق با سلیقه هر دو نفر ماست.
گردآوری: ماه عسل
مطالب مرتبط
احسان علیخانی محبوبترین مجری در اینستاگرام نیست !!
حضور احسان علیخانی در کنسرت بهنام صفوی و نظرش
شایعه بازداشت احسان علیخانی مجری ماه عسل 95